لينكتو دسسسسسسسسسسسس نميزنم تا باز برگردي!
دردهاي من جامه نيستند تا ز تن درآورمچامه و چکامه نيستند تا به رشته ي سخن درآورم نعره نيستند تا ز ناي برآورم دردهاي من نگفتني است دردهاي من نهفتني است دردهاي من گرچه مثل درد مردم زمانه نيست درد مردم زمانه است مردمي که کفش هايشان درد ميکند مردمي که چين پوستينشان مردمي که رنگ روي آستينشان مردمي که نامهايشان جلد کهنه ي شناسنامه هايشان درد مي کند