می دانی و می دانم که پاکی همیشه غبار کثیف ظلم را به خود دیده است ...
و تو نیز ، همچون دیگر پاکان ، زخم دیده هستی ...
از همان زمان که آن حواری خائن ، به خیال خودش ، تو را به کام مرگ فرستاد ...
و تا اکنون ... که بی دینان مسیحی نما با اهانت به بزرگترین انسان تاریخ قلبت را آزرده می سازند ...
می دانی و می دانم که پاکی همیشه مظلوم ترین عضو تاریخ بوده است ...
می دانی و می دانم که ظلم تا ابد پایدار نیست ...
می دانی و می دانم که سکوت چیزی کم از ظلم نیست ...
ولی اکنون من نمی دانم که چه باید کرد ؟ ... اکنون که صفحات تاریخ با ظلم ورق می خورد ... و تاریخ نویسان نامش را آزادی بیان می گذارند ... اکنون که پاکی و زیبایی و قداست و معصومیت و بزرگی ، همه در دستهای کثیف نااهلانی که خود را پیرو تو می نامند ، به سخره گرفته شده ...
مسیح عزیز !
میدانم که دردم را می دانی ، قبل از آن که چیزی بگویم ... می دانم که خود ، درد آشنایی ... می دانم که حلقه ی اشک چشمانم به اقیانوسی متصل است که به اندازه ی تمام پاکان و پاک دوستان وسعت دارد ... اما ...
مسیح عزیز !
درد را همه می دانند .
اما دوا چیست ؟ ...
یاری ام کن ...
برایم طلب یاری کن ... از آنکه پیشش رو سیاهم ...
* * *
با امید روزی که پاکی بر بالاترین مسند دنیا حکمرانی کند ...
روزی که منجی حقیقی ظهور خواهد کرد ... و تو همگام با او به نماز خواهی ایستاد ... و نور حق و عدالت برهمه جه خواهد تابید ...
به امید آن روز ...
حرف آخر : ... شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد و امروز شیطان دوست آنهاست و برای آنها عذابی دردناک است . _ سوره نحل . آیه63
کار قشنگیه ، نامه به مسیح ...
با این امید که تلاش همه ی دوستان به نتیجه ای درخور برسه ، من هم از چند نفر از دوستان دعوت می کنم که این تلاش رو ادامه بدن :
ساغر هستی _ ساغر
صاحبدل _ پرپر
مرا صدا کن شبی _ یاسین
شرمنده ! کس زیادی رو نمی شناسم . ولی هر کسی رو که دوست داره شرکت کنه دعوت می کنم ...
و هر کس دیگه ای که « حلقه ی اشک چشمانش به اقیانوسی متصل است که به اندازه ی تمام پاکان و پاک دوستان وسعت دارد ... » ...