![]() |
![]() |
این بار یه موج فاطمیه ... موضوعش هم جواب دادن به دوتا سواله :
من چقدر فاطمی هستم ؟
وبلاگم چقدر فاطمی است ؟
نقد خودم ، نقد وبلاگم ...
نقد خودم : نقد که نه ، انتقاد . یه انتقاد بزرگ ...
من چقدر فاطمی ام ؟؟؟ فاطمی بودن به چیه ؟؟؟ به رفتار ؟ به گفتار ؟ به ظاهر ؟ به باطن ؟ ... نه ، من فاطمی نیستم . با هر کسی هم که رودربایستی داشته باشم ، با خودم که ندارم . اما این انتقاد ، اگه قرار باشه سازنده باشه ، باید راه حل هم ارائه بده ... و راه حل ، در گرو شناختن علته ... و علت ؟؟؟ ... از بین ده ها علت اولین چیزی که به نظرم می رسه ، اینه که من حضرت فاطمه رو نمی شناسم . آدم چطور می تونه از کسی که نمی شناسدش پیروی کنه ؟! ... اما یه سوال دیگه : چرا نمی شناسیشون ؟؟؟
این همه کتاب ، این هم مقاله ، این همه کلاس ، این همه معلم ... و اولین جوابی که به ذهنم می رسه اینه : تنبلی . و آیا تنبلی دلیل مناسبی برای فاطمی نبودنه ؟؟؟!!!
نقد وبلاگم : اون هم دست کمی از خودم نداره ... وبلاگی که نویسنده اش فاطمی نیست ، می تونه فاطمی باشه ؟؟!!!
* * *
این موج راه افتاد . منم توش شرکت کردم و نوشتم ... اما نمی دونم این نوشتن فایده ای هم داره یا نه ؟ شاید جای اصلی که این موج باید راه بیافته ، قلبها و مغزهاست ... باید یه فکر اساسی به حال خودمون بکنیم ...
* * *
از رضوان خانوم و یاس کبود عزیز ممنون که منو دعوت کردن .
من هم به رسم موجی ، از همه ی آقایون ( گر چه خلاف رسمه ... ) و خانمهای محترمی که این نوشته رو خوندن ، دعوت می کنم که به این دو سوال فکر کنن ...
![]() |
![]() |