• وبلاگ : پرواز
  • يادداشت : من روحش بودم ...
  • نظرات : 20 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام
    منو ببخش با جريانات من اذيت شدي . ازت تشکر ميکنم که برام دعا کردي..... جز شرمساري هيچ ندارم براي گفتن. سعي کردند خرابم کنند که فکر ميکنم به هدفشون هم رسيدند... گرچه دارم سعي ميکنم بمونم و ايستادگي کنم و همچنان حق رو بگم. اما نميدونم چقد توان خواهم داشت. اصلا توان اينو دارم که يکبار ديگه آبروي منو پيش دوستام ببرند و من به روي خودم نيارم؟... تمام داغ و دردمو تو همين چن خط ميگم و با غمي در گلو و داغي در دل به خدا ميسپارمت:

    حادثه کوچيکي برام پيش اومد که متاسفانه درمانش بدست پزشکان بي سواد شرکتمون انقدددددددددددد کش دار شد که ديگه نذاشت تا مدتي بيام نت.البته تو يه فرصت اومدم اما فقط تعدادي از نظرامو خوندم و ... فرصت نشد که به بلاگهاي دوستام سربزنم و ببينم چه کامنتهايي به نام من و حتي با امضاي الکترونيک من براشون گذاشته شده. تا حالا نمي فهميدم هک شدن يعني چي....کامنتهايي که.... که منو به ياد اين جمله انداخت که: اگه ميخواي کسي رو خراب کني بد براش تبليغ کن. وقتي که اومدم با کمال ناباوري ديدم در نبود من هم حساب وبلاگمو رسيده ند و هم آبروي منو کاملا ........!!
    اول شوکه شدم خداييش... موندم چه کنم. اما الان خوووب ميدونم رها کردن و رفتن ابدا چاره اين بازي خوردگي نيست! چون اينجوري مهر تاييده به کار کسي يا کساني که با خراب کردن وجهه من سعي کرده ن منو منزوي و مطرود کنن. هم راز منو همه جا جار زدند و هم چهره مو تو ديد شماها نابود کردند. و حالا اگه بذارم و برم بمنزله اينه که تمام اين جريان رو تاييد کرده م. حالا هم اگرچه خيلي برام سخته اما مي مونم . مينويسم. و اگه بازم هکرهاي محترم نتونستند تاب بيارند حقگويي يه آدم دردمند رو، و هک کردن، خرابم کردن يا هرچي، بازهم مي ايستم و مقاومت ميکنم. چون به راه و هدفم ايمان دارم! : من ميخوام از حق و درستي حرف بزنم حتي اگه به مذاق يه عده خوش نياد.

    از شما هم ميخوام که دعام کنين و

    اگه

    اگه

    اگه شد:

    روزي

    دوباره

    باورم کنين.

    سلامبزرگوار

    منو دعا کن
    دعام کن
    اومدم سراغتون كه فقط بگم من هستم
    به هرقيمتي ميايستم.

    حقو ميگم. حتي اگه باز چهره مو خراب کنند. راه حق پرخطره و سنگلاخ
    خداكنه كم نيارم!

    دعا ميخوام
    يا علي

    تو روحي؟؟؟

    واي! بايد ازت ترسيد!!

    .

    زيبا بود گلم. مثل هميشه نوشته ي دلنشيني بود. اگر دست پخت خودت بوده باشه هم که حسابي جاي تحسينه. ترشي نخوري يه چيزي ميشي حتما!!

    پاسخ

    سلام . من که روح نيستم ... ولي آدم وقتي قلم رو مي گيره دستش بدش نمياد يه کم شيطنت کنه و خودشو جاي چيزاي ديگه بذاره ... دستت درد نکنه رضوان خانوم !!! اگه دست پخت ديگران بود که من حتما (تاکيد مي کنم : حتما )اسم نويسنده اش رو مي نوشتم .... متاسفانه من علاقه ي زيادي به ترشي دارم !!! فکر کنم آخرش هيچي نمي شم !!! يا علي ...

    آبجي فرنوش گلم سلام

    نمي دونم چي بگم ؟ وقتي متن نوشته تو رو خوندم 1 طوريم شد ! هم از خودم بدم اومد هم خجالت كشيدم ،از خودم بدم اومد كه يادم رفته من مال كسي ديگم ،‏براي اونم و بايد مواظب خودم باشم .

    از خدا خجالت كشيدم كه هيچ كاري كه نشون بده من مال اونم انجام نمي دم و انگار نه انگار كه من بنده ام و اون خدا ... .

    الان كه از يك قدمي مرگ برگشتم احساس مي كنم اون بهم يك عمر دوباره داده تا بيشتر دوستش داشته باشم و حرفش رو گوش كنم .

    بد جوري دلم گرفته آبجي ، بد جور ...

    راستي آبجي ساغر چرا رفت ؟ از قول من بهش سلام برسون و بگو فراز گفت : اين رسمش نبود ! حالا جاي خالي تو رو با چي پر كنم ؟ به دلي كه بهانه خواهرشو مي گيره چي بگم ؟

    آبجي گل من

    توي اين ماه رجبي منو خيلي دعا كنين ، خيلي . باشه ؟!

    در پناه خدا

    پاسخ

    سلام داداش فراز . خيلي خوشحال شدم از اينکه فهميدم نوشته ام رو بادقت خوندي ... راستش و بخواي خودم هم حسم مثل تو بود وقتي اينو مي نوشتم ... راستي چي شده که از يه قدمي مرگ برگشتي ؟ خداي نکرده اتفاقي افتاده ؟؟؟ الان خوبي ؟؟ نگرانم کردي .... منو بي خبر نذار ... ساغر هم ... چي بگم ... هر اومدني يه رفتني داره ديگه ... اگه اينطوري بگي داداش فراز خداحافظي براي منم سخت مي شه ها ... آخه منم رفتني ام ... تو ماه رجب ... چشم دعا مي کنم ... البته اگه لياقت داشته باشم و دعاهام شنيده بشه ... خودم هم محتاج دعام ... موفق و سلامت باشي داداش گلم ...

    سلام خاله خوبي؟ خوشي؟

    سلامتي خاله جونم

    اول ممنون از اون نظرت اينكه يه خاله ي مهربوني مثل تو آدمو دوست خودش بدونه خيلي باعث خوشحالي ميشه

    دوم اينكه گفتم مادر به خاطر اينكه دور و بر روز مادر بود يه حسي ميگفت درباره ي مادر نوشتي(شايد هم از بس در مورد اين روز تو وبلاگهاي مختلف مطلب خونده بودم فكر ميكردم كه خاله جونمم بايد نوشته باشه)

    سوم از ساغر هيچ خبري نيست اگه ازش خبر داري بهش سلام برسون

    چهارم من هم ژيام گروهيهامو ميخونم (راستي خاله اخيرا آمار گير شدي)

    موفق باشي خاله جون خودم

    بازم ازت تشكر ميكنم

    باباي

    پاسخ

    سلام خاله ....اول: اي بابا شرمنده نکن ديگه خاله ... دوم : آره خودم فهميدم.. ... منم هر جا مي رفتم درباره ي مادر بود .... بعدا فکر کردم که فکر بدي نبود در اون موضوع هم يه مطلبي مي نوشتم .... حيف شد ! سوم : ساغر ديگه نمي ياد ... رسما تعطيله .... مي خواست آپ خداحافظي بکنه که دستگاهش خراب شد .... الانم هنوز خرابه ... چشم بزرگيتو مي رسونم گل خاله .... چهارم : آره يهويي حس آمارگيريم گل کرد !!!! پنجم : دستت درد نکنه اومدي .... باي .

    سلام

    در قبال اين بي امانتي هيچ جوابي و دست آويزي نخواهيم داشت ؟!

    پاسخ

    سلام .... مثل اينکه نه ..... و افسوس ... ممنون از اينکه اومدي ....

    اما وجود همون روح كه باعث عذاب من تو اين دنيا شده كه اگر نبود من هم مثل يه آدم آهني زندگي مي كردم و هرگز از زندگي زجر نمي كشيدم

    اين روح كه احساس مي ياره و انصاف و .......

    پاسخ

    بله درسته .... اصل ، همون روحه ..... جسم فقط وسيله اي براي نگه داري روحه ( البته به نظر من .... ) مثل همون باغبان و گياه .... شما فکر مي کنين روح باعث زجر کشيدن مي شه ؟؟؟ ولي همين روحه که باعث لذت برد هم مي شه .... ( باز هم به نظر من ... )

    آره واقعا ما چقدر غافليم...............

    از ره غفلت، به گدائي رسي

    ور به خود آئي، به خدائي رسي

    پاسخ

    سلام !!! ...... آه .. غفلت .... ور به خود آئي به خدائي رسي ..... کاش از خواب غفلت بيدار بشم ....
    ولي متاسفانه من اون آدمه هستم که بايد جواب گو باشم .
    چه کنم که روحم از دستم شاکي نباشه؟
    فکر کنم ماه رجب موقع خوبيه که دوباره دلشو به دست بيارم . شما چي ميگين ؟
    پاسخ

    سلام ... خدا کنه قدر فرصتهايي مثل ماه رجب رو بفهميم و به بهترين شکل ازشون استفاده کنيم ..... فرصت خوبيه که به روحمون آب بديم ... شايد دوباره شاداب بشه .....

    سلام آبجي خانم

    نوشته جالبي بود

    به منم يه سربزن

    پاينده

    باي

    پاسخ

    سلام آبجي جون !!! ممنون ..... خوش اومدي ..... چشم حتما .... تو هم پاينده ... باي ...
    سلام
    پاسخ

    عليک سلام !!!!!!! همين ؟؟؟ شما که زحمت کشيدي تا اين اومدي لااقل ....

    سلام

    درباره ي من وبلاگتون جالب بود

    دختري هستم ....

    همين!‏مال هيچكس نيست!

    پاسخ

    سلام . فقط درباره ي من ؟؟؟ ولي در نوع خودش جالبه ..... مثلا من فهميدم " درباره ي من " هم جزو وبلاگه (!) و خونده مي شه ..... و ممکنه اون چند تا خط بيشتر از کل وبلاگ روي يه خواننده اي اثر بذاره ..... به هر حال ممنون که تشريف آوردين .... همين ! مال شماست !!!

    سلام خاله جون خوبي

    خاله بازم قشنگ نوشتي دستت درد نكنه

    اول متنتو كه ميخوندم با خودم ميگفتم حتما الان ميگي كه اوني كه خدا من و دستش سپرد مادر بود

    بعد يهو يادم ديدم گفتي روح بوده خلاصه كه غافل گير شدم

    خسته نباشي قشنگ نوشتي

    پاسخ

    سلام عزيزم . مرسي که هميشه تعريف مي کني .... طفلکي مادر !!! من که از اولش مي گفتم اون آدم تنبل بود و .... حرفاي خدا رو گوش نمي کرد و ..... خوشت اومد غافلگير شدي ؟؟؟؟ ما اينيم ديگه !!!!! مرسي . سلامت باشي ... قربانت ....
    بازم منتظر حضور سرسبز شما در كلبه تنهاييم هستم
       1   2      >